روزی روزگاری پادشاه معلوم الحالی بود که به دوختن و پوشیدن لباس های تازه خیلی علاقه داشت. برای همین دستور داد هرکس بهترین لباس رو براش بدوزه پاداش خوبی به اون خیاط بده. |
یه عده راه افتادن با پول این مملکت که باید خرج آبادانی همینجا بشه میرن سوریه و عراق می جنگن و اسم خودشونم گذاشتن مدافعین حرم. |