29. بهمن 1398 - 9:53   |   کد مطلب: 8280
عضو ارشد اتحادیه میهنی کردستان عراق گفت: ای کاش سردار سلیمانی فرمانده ما بود زیرا تنها چیزی که از ایشان دیدم لیاقت و قهرمانی بود، ایشان فردی دلسوز و قهرمان برای کشورش بود.

به گزارش پایگاه خبری جهادپرس، محمود سنگاوی عضو ارشد اتحادیه میهنی کردستان عراق، فرمانده عملیاتی محور گرمیان اقلیم کردستان و از فرماندهان میدانی جنگ علیه داعش است.

او که به گفته خودش در گذشته، حتی مدتی با نیروهای ایرانی جنگیده، در طول سال‌های اخیر، دوستی و ارتباط نزدیکی با ایرانی‌ها داشته و معتقد است این روابط دوستانه را باید تا آخر ادامه داد.

او در مقطعی که داعش به اقلیم کردستان حمله کرد، در کنار نیروهای ایرانی با تروریست‌های تکفیری نیز به مقابله پرداخته و‌ آنجا بود که با سردار شهید قاسم سلیمانی fdajv آشنا شد.

محمود سنگاوی در گفتگو با تیم اعزامی خبرگزاری تسنیم در سلیمانیه، به بیان برخی خاطرات خود از این شهید بزرگوار پرداخته است که متن کامل آن را در ادامه خواهید خواند.

* تشکر می کنم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. اگر موافق باشید گفتگو را با معرفی خودتان و سوابق مبارزاتی شما آغاز کنیم.

من محمود سنگاوی، متولد 1952  هستم، سال 1967 با عضویت در حزب دمکرات کردستان وارد عرصه سیاسی شدم و تا سال 1974 عضو پیشمرگه و عضویی از حزب دمکرات کردستان بودم. پس از آن که انقلاب کُردها با شکست مواجه شد به منطقه خودمان برگشتم و در سال 1976 به عضویت جمعیت مارکسیستی کردستان درآمدم که بعدها به «جمعیت رنج کشیده های کردستان» تغییر نام داد. از سال 1977 عضویی از اتحادیه میهنی کردستان بودم و  پس از عملیات «انفال» در تمامی رخدادهای منطقه حضور داشتم.

رژیم بعث در آن دوران اقدام به تخلیه روستاهای ما کرده بود و وضعیت به گونه‌ای بود که در فاصله 10 متر از جاده اصلی، حکم اعدام برای افراد صادر می‌کردند. یادم هست که هزاران نفر از افراد فقیر و بدبخت کردستان را در جنوب عراق زنده به گور کردند.

من از سال 1978 تاکنون در رده های مختلف نظامی حضور داشتم و در سال 2000 به عنوان عضو شورای رهبری اتحادیه میهنی کردستان و در کنگره سوم به عنوان عضو دفتر سیاسی این حزب انتخاب شدم. در کنگره اخیر یعنی کنگره چهارم نیز حائز دومین آرای اتحادیه میهنی شدم و در حال حاضر عضو شورای عمومی رهبری اتحادیه میهنی کردستان و فرمانده محور یکم نیروی پیشمرگه اقلیم کردستان در نبرد علیه داعش هستم.

* شما سوابق مبارزاتی زیادی داشته‌اید و همانطور که اشاره کردید در طول این سالها با چالش‌های زیادی مواجه بوده‌اید. این نبردی که در سالهای اخیر با داعش داشتید چه تفاوتی با بحران‌های گذشته داشت؟ چه به لحاظ سختی و گستردگی آن و چه چالش هایی که برای شما ایجاد کرد.

نبردهای گذشته ما غالباً نبردهای پارتیزانی (چریکی) بود، به دشمن حمله می‌کردیم و بعد از عملیات به مواضع خود بازمی‌گشتیم. قبل از جنایت انفال، جنگ‌های دیگری هم داشتیم و مثلا چندین ماه با سلاح سبک در مقابل ارتش مجهز بعث جنگیدیم. حتی با وجود برخورداری رژیم بعث از سلاح های شیمیایی، ما در مقابل آنان مقاومت می‌کردیم و صدها قربانی هم دادیم ولی جنگ با داعش به مراتب سنگین‌تر بود.

* چطور؟

 به دلیل آنکه داعش یک نیروی درنده بود و این نیروی درنده حامیان بسیاری هم داشت که انواع و اقسام سلاح ها و حتی هواپیماهای بدون سرنشین را در اختیارش می‌گذاشتند. آنان حتی از سلاح شیمیایی هم علیه ما استفاده کردند اما ما مقاومت کردیم، آن هم در حالی که تنها سلاح سبک داشتیم . تسلیحات سنگینمان هم مربوط به زمانی بود که با رژیم صدام می جنگیدیم و از آنها غنیمت گرفتیم.

داعش یک نیروی آموزش دیده بود که متأسفانه مردم مناطق مختلف جهان را به گونه ای فریب داد که آنها گمان می کردند با آنها، در مقابل کُفر نبرد می‌کنند. ما را به عنوان جبهه کُفر و خود را پیرو خط اسلام معرفی کردند، اما آنان مسلمان نیستند چون شمار زیادی از مردم را کشتند، زنان و دختران مردم را ربودند، مناطق و شهرها را ویران کردند اما نیروهای ما با جانفشانی از سرزمین و ملت و کرامت خود دفاع کردند. ما در این راه شهید و قربانی زیادی دادیم اما در برابر آنها مقاومت کردیم و بعدها کشورهای مختلفی به یاری ما شتافتند تا اینکه توانستیم داعش را شکست دهیم.

البته  داعش هنوز به صورت کامل از میان نرفته است، اگرچه هیچ منطقه ای را تحت کنترل ندارد- به ویژه در مناطق تحت نفوذ نیروی پیشمرگه کردستان که داعش توان هیچ تحرکی در آن را ندارد- اما متأسفانه در مناطق دیگر عراق دست به تحرکاتی زده‌اند و مردم را می‌کُشند. همین اخیرا دیدید که در نزدیک خانقین به روستایی حمله کردند، پدر و پسری را کشتند، تعداد دیگری را زخمی کردند و مدام در مناطق خانقین، دیاله، کرکوک و حتی موصل فعالیت دارند و علیه نیروهای عراقی فعالیت های تروریستی و نظامی می‌کنند.

آنها اگر به منطقه اقلیم می‌آمدند منطقه ما را هم ویران می‌کردند. خون ما از نظر آنها حلال است،، خواهران و زنان و دختران ما برای آنان حلال هستند، همه چیز این سرزمین برای آنان حلال است و آنها می خواهند ما را از بین ببرند. داعش تنها دشمن ما نبود، دشمن بشریت بود اما بیشترین دشمنی را با کُردها و شیعیان داشت.

آنها برای جمهوری اسلامی ایران نیز دشمن خطرناکی بودند اما جمهوری اسلامی توانست در خارج از خاک خودش در مقابل آنها بایستد و با تلاش هایی که کرد و شهدایی که تقدیم کرد، اجازه نداد به خاک ایران آسیبی برسد.

* سوابق آشنایی شما با نیروهای ایرانی در طول سالیان مبارزات از کجا بود و در چه مقاطعی با هم همکاری داشته اید؟

من در مقطعی حتی با نیروهای سپاه پاسداران ایران نیز جنگیده ام و آثار گلوله ایرانی‌ها هنوز بر صورتم مانده است، اما بعدها با هم صلح کردیم و اکنون دوران طولانی است که با جمهوری اسلامی ایران دارای روابط دوستانه هستیم. من در عملیات‌های زیادی با نیروهای ایرانی شرکت داشتم و اینها را در کتاب خاطراتم نیز آورده‌ام.

ما با ایرانی‌ها دوست هستیم و معتقدیم هر نیرویی که به این منطقه بیاید، روزی خواهد رفت اما ما و ایرانی ها با هم خواهیم ماند و از هم جدا نخواهیم شد. همانطور که گفتم، اگرچه ما در گذشته با هم مشکلاتی هم داشتیم ولی سالهاست همکاری دوستانه زیادی با هم داریم و بیشترین زمان عُمر ما در دوستی با جمهوری اسلامی ایران گذشت و همین راه را هم ادامه خواهیم داد.

* در مقطعی که داعش به اقلیم کردستان حمله کرد، سران اقلیم از کشورهای مختلف از جمله ایران درخواست کمک کردند، آنگونه که بیان شده و حتی سران کُرد هم اعلام کردند، ایران نخستین کشوری بود که به اقلیم کمک کرد و سردار شهید قاسم سلیمانی هم اولین نفری بود که به اینجا آمد. این درخواست به چه دلیل از ایران شد و کمک‌های ایران چه تاثیری در مقابله با داعش داشت؟

ایرانی‌ها همکاری موثری با ما داشتند. البته داعش خطری برای همه بود و آنها علاوه بر خودشان از شیعیان عراق هم دفاع کردند.

فرماندهان نظامی ایران به ما مشاوره می‌دادند و راهنمایی‌های خوبی می‌کردند. البته هم ایرانی ها و هم ما با ارتش عراق و نیروهای حشد شعبی هم در این نبرد همکاری داشتیم.

متأسفانه نیروهای ارتش عراق در ابتدای حضور داعش شکست بزرگی خوردند و ما به عنوان تنها نیروی مقابله با داعش در صحنه ماندیم. با حمله 200 داعشی به موصل، بسیاری از نیروی عراقی سلاح های خود را بر زمین گذاشتند و تمامی این سلاح‌ها و تجهیزات به دست تروریست‌ها افتاد، از تانک و توپخانه گرفته تا کاتیوشا و تجهیزات دیگر. داعش هم آن سلاح ها را علیه ما به کار گرفت. اینجا بود که جمهوری اسلامی ایران به صحنه آماد و به همکاری ما و عراق شتافت.

*کاش سردار سلیمانی فرمانده و پیشمرگه ما بود

* شما سالها در جنگ های مختلف شرکت داشته و فرمانده کارکُشته‌ای هستید. از نظر شما سردار سلیمانی چه ویژگی های نظامی و فرماندهی داشت؟

من یک بار در مصاحبه‌ای گفتم که ای کاش سردار سلیمانی فرمانده و پیشمرگه ما کُردها بودند زیرا تنها چیزی که از ایشان دیده ام لیاقت و قهرمانی بود، ایشان فردی دلسوز بود و بخوبی از کشور خود محافظت کرد و نهایتاً جانش را هم در این راه فدا کرد.

* شما چقدر با ایشان از نزدیک برخورد داشتید؟

زمانی که در حال تدارک حمله به جلولا بودیم به من گفتند که آیا می توانید در سه روز این منطقه را دوباره کنترل کنید؟ قبول کردم و گفتم تا فردا همین ساعت خبر آزادی جلولا را به شما خواهم داد. زمان بازگشت، قاسم سلیمانی را پائین‌تر از خانقین دیدم، محلی بود که از طریق مانیتور و هواپیماهای بدون سرنشین منطقه را بررسی می‌کرد.

در آن مقطع من بر این باور بودم که باید جلولا را محاصره کنیم تا هیچ یک از داعشی ها نجات پیدا نکنند اما ایشان معتقد بودند که اگر راه را بر دشمن سد کنید به جنگ علیه شما ادامه خواهند داد، باید دریچه ای برای فرار آنها گشوده شود. من ایشان را دیدم و صبح روزی که جنگ در آن منطقه آغاز شد در همان محور عملیاتی حضور داشت.

بعد از نبرد داعش هم یک بار دیگر ایشان را در منزل کاک کوسرت رسول دیدم. جلسه با هدف بررسی وضعیت توزخرماطو بود.

قاسم سلیمانی یک فرمانده عالیرتبه بود و می‌توانست از دور دستوراتی را بدهد و در میدان هم حضور نداشته باشد اما در تمامی جبهه‌ها حضور داشت و تا زمانی که جلولا و سعدیه و دیگر مناطق را آزاد کردیم با ما بود.

ازجمله ویژگی‌های مهمی که در او دیدم، این بود که تسلط زیادی در نقشه خوانی داشت و یک بار هم به ما گفت «چرا شما کمتر از نقشه استفاده می کنید؟ اعتقادی ندارید؟» گفتم چرا ما هم از نقشه استفاده می کنیم اما در عین حال به دلیل آشنایی کاملمان با منطقه نیاز زیادی به آن نداریم.

* به لحاظ شخصیتی چطور؟ چه ویژگی مهم شخصیتی ایشان در ذهن شما مانده است؟

ایشان فرد آرام و متینی بود. در مناطقی که حضور پیدا می کرد، به دنبال جایگاه ویژه و خاصی بای خودش نبود. مثل همه غذا می خورد و همانجایی که همه بودند استراحت می‌کرد. حتی وقتی گرسنه می شد، اگر مقداری بیسکویت و نوشابه بود، همان را می‌خورد. به معنای واقعی کلمه فردی بود که عُمر و زندگی خودش را وقف کرد.

در کنار همه اینها، معلومات زیادی هم داشتند و موضوعات مختلف سیاسی و نظامی را به خوبی تجزیه و تحلیل می کرد. با متانت و آرامش به بیان دیدگاه های خود می پرداخت و هیچ گاه عصبانیت نمی‌شد. همیشه تلاش می‌کرد احترام طرف مقابل خود را نگه دارد.

* خبر شهادت ایشان چگونه به شما رسید؟

خبر را از سایت های خبری گرفتم. یادم هست که بی بی سی اعلام کرد در بغداد به سمت یک خودرو شلیک شده است اما سرنشینان آن مشخص نیستند. صبح، یکی از دوستانم به من تلفن زد و اعلام کرد که قاسم سلیمانی و شماری از همراهان ایشان کشته (شهید) شده‌اند. این خبر برای من خبر ناخوشایندی بود.

* اگر بخواهید چند جمله خطاب به ایشان و با خودش صحبت کنید، به عنوان کسی که مدتی با او بودید و با هم همکاری کردید، چه چیزی به او خواهید گفت؟

خبر شهادت ایشان برای من ناراحت کننده بود، ایشان قهرمان کشور خود بودند و باید ایرانی ها به داشتن چنین فردی افتخار کنند، ایشان را فرد بزرگی می‌دانیم. از هیچ چیزی ترسی به دل راه نمی داد. با اینکه می دانست شهید می شود اما به مبارزه خود ادامه داد و آرزو داشتند که در این راه به شهادت برسد.

به دلیل آنکه ایشان همیشه با احترام خاصی با طرف مقابل خود سخن می‌گفت، من هم با احترام با ایشان صحبت می‌کردم و به صحبت های ایشان گوش می‌دادم. ما یک هدف مشترک داشتیم و آن هم مبارزه با یک دشمن مشترک به عنوان دشمن بشریت بود.

ای کاش زنده بود و با هم می نشستیم و از مسائل کردستان، آزادی، همسایگی و همکاری صحبت می‌کردیم. ما مرزهای مشترکی با ایران داریم  و در راستای منافع کشورهای خود با هم گفتگو می‌کردیم.

وقتی پیکر ایشان در ایران تشییع کردند مشخص شد که چقدر برای مردم شخصیتی دوست داشتنی بوده اند.

دیدگاه شما

آخرین اخبار