به گزارش پایگاه خبری جهادپرس،این روزها و با وجود موجود ریزی به نام «کرونا» بهترین کار خانه ماندن است و شیرینترین کار در خانه هم کتاب خواندن.
به همین منظور خبرگزاری فارس با همکاری اداره کل کتابخانههای عمومی استان، هر روز برای شما کتابی معرفی خواهد کرد تا کمی اوقات فراغت شما را پر کند.
کمی از کتاب را هم برای شما خواهیم خواند البته به اندازهای که حقوق مولف و ناشر حفظ شود. اینجا شما را دعوت میکنیم برای یک پویش، #خانه_بمانیم_کتاب_بخوانیم، عکسهای خود را نیز به اینستاگرام خبرگزاری فارس به آدرس farshamedan و یا اینستاگرام اداره کل کتابخانههای عمومی استان همدان به آدرس hamedan_public_libraries ارسال کنید.
یادم هست!
یادت باشد، کتابی است از زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی، به روایت فرزانه مرادی همسر او که محمدرسول ملاحسنی به زیبایی آن را نوشته و انتشارات شهید کاظمی منتشرش کرده است.
داستان «یادت باشد» بیشتر از آنکه به زندگی نظامی یک سرباز بپردازد، قصهای سراسر عاشقانه است که در زمان مطالعه ان لحظهای چشمه اشک چشم از جوشش نمیایستد و گونهها تا پایان تر میمانند. طیبه ریحانی، مسئول کتابخانه عمومی امام حسین (ع) همدان که به کمپین #خانه_بمانیم_کتاب_بخوانیم پیوسته است برای ما مینویسد: «یادت باشد...» سادگیهای قشنگ زندگی یک مدافع حرم است که پائیز سال ۹۱ عقد کرد، پائیز سال ۹۲ ازدواج کرد، سرانجام در پائیز سال ۹۴ در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) به شهادت رسید.
کتاب دو سال زندگی مشترک و کوتاه از خاطراتشان وسفرهایشان وشخصیت شهید را ساده و روان روایت میکند. این کتاب شامل بخشهایی از خاطرات و عکسهایی از آن شهید گرانقدر است.
اما راز یادت باشد چیست و نام این کتاب از کجا آمده است، برشی از این کتاب را با هم میخوانیم تا به این راز بزرگ پی ببریم: سر سفره که نشست گفت: «آخرین صبحونه رو با من نمیخوری؟!»؛ با بغض گفتم: «چرا اینطور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟!» گفت: «کاش میشـد صداتو ضبط میکردم با خودم میبردم که دلم کمتر تنگت بشه». گفتم: «قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست میمونم، منو بیخبر نذار.»
«با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ میزنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو میفهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پلهها را که پایین میرفت برایم دست تکان میداد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم: «یادم هست! یادم هست»
زیبایی این کتاب ما را واداشت تا تنها به خوانش یک قسمت از آن اکتفا نکنیم، بنابراین بخش اول را «مریم هنرجو» کتابدار کتابخانه علامه امینی ملایر که ماجرای خواستگاری حمید از فرزانه را بیان میکند، برای ما میخواند:
بخش دوم که صحنه زیبایی از گفتوگوی دو عاشق را روایت میکند، فائزه امینیان مسؤول کتابخانه شهیدان حجازی همدان که به پویش خانه بمانیم و کتاب بخوانیم پیوسته است برایمان میخواند:
منبع : نافع
انتهای پیام/
دیدگاه شما