به گزارش پایگاه خبری جهادپرس،فوتبال بزرگترین درام روی کره زمینه، یعنی جنگ داره، عشق داره، اوج داره، فرود داره، نبرد نیروها ست و به نظر من ترجمه همان جنگ های گلادیاتوری است ...". در ادامه توصیف زیبایی که شب یلدا، محمد بحرانی از فوتبال کرد، می توان پای انواع ادبیات این درام را هم وسط کشید. ادبیاتی بعضا با گرایشات پررنگ حماسی و اسطوره ای که روی پیشخوان روزنامه فروشی ها در همه جهان با تیترهای درشت خودنمایی می کند.
اما واقعیت این است که وجه مبالغه در ژورنالیسم ورزشی ما در این مقوله کمی بیش از استانداردهای فنی است. برخی از آنها مثل استفاده اغراق آمیز از صفت "اسطوره"، هنوز کارشان به اعطای جوایز رسمی سال نرسیده است. ولی بعضی دیگر مثل "پدیده" دچار بدفهمی های رسمی شده اند.
در مراسم اعطای جوایز فوتبال سال در هیچ لیگی، چیزی به نام جایزه پدیده سال نداریم. در صورتی که در مراسم سازمان لیگ، امید نورافکن برنده جایزه پدیده فصل 95/96 لیگ خلیج فارس شد. در واقع امید نورافکن "کشف" سال بود نه پدیده. همان چیزی که آنگلوساکسون ها به آن Breakthrough می گویند. پدیده از جنسی دیگر و ترجمه phénomène (فِنومِن)است که بار فلسفی دارد.
هر ساله همه لیگ ها شاهد کشفیاتی هستند که می توان به بهترین آنها جایزه کشف سال داد؛ ولی قرار نیست هر سال ما شاهد ظهور بازیکنی در لیگ باشیم که بتوان از او به عنوان پدیده نام برد. وانگهی هر پدیده ای مثبت نیست و بسیارند پدیده هایی که به خصوصیات منفی شهره اند مثل پدیده گازهای گلخانه ای و یا در فرم انسانی و فوتبالی آن، بازیکنی که هر روز در رسانه ها شاهد یک رسوایی از او هستیم.
در مورد کاوه رضایی، همه ما وقتی از هفته چهارم ژوپیرلیگ، رسانه های بلژیکی از او به عنوان کشف سال نام بردند، به رسم همیشگی برگردان فارسی پدیده سال را انتخاب کردیم. غافل از آنکه یک روز می رسد که همین رسانه ها اینبار واقعا از او به عنوان یک پدیده یاد می کنند و تیتر می زنند:
کاوه رضایی، فِنومِنی که جاه طلب است
ماکسیم ژاک، روزنامه نگاری که قبلا مقاله مفصلی را به شماره 9 شارلروا اختصاص داده بود( اینجا در "ورزش سه")، با ادامه موفقیت های کاوه رضایی، ذهنش بیشتر درگیر سلسله شواهدی است که او را به حیرت واداشته اند. امانوئل کانت فیلسوفی که سه قرن پیش در آلمان به دنیا آمد، اینگونه پدیده را تعریف می کند: "چیزی که به نظر می آید وجود داشته باشد؛ ولی جوهره اش برای ما غیر قابل درک است، هر چند که می تواند برای ذهن قابل فهم باشد".
این روزنامه نگار بلژیکی "درک نمی کند"، مهاجمی که در یک فصل کامل لیگ ایران 7 گل به ثمر رسانده است، در اولین تجربه اروپایی خود چطور توانسته فقط در یک نیم فصل و در برابر مدافعینی (قاعدتا) حرفه ای تر، 9 گل به ثمر رسانده، در 9 گل دیگر تیم اثرگذار بوده و یک تنه جایگاه دومی را به تیمی ته جدولی چون شارلروا در ژوپیرپرولیگ اهدا کرده باشد؟
"من فقط خودم را با تاکتیک مربی ام تطبیق می دهم. در ایران مربی ام از من می خواست برای نفوذ همتیمی هایم، فضاسازی کنم. اینجا من نقش دیگری دارم. از من می خواهند گل بزنم، در منطقه جریمه حریف بمانم و من از این خوشم می آید".
مسئله خارج از نورم دیگر، آمار "کورس های سرعتی زنجیره ای" مهاجم سابق تیم های ذوب آهن و استقلال است که ماکسیم ژاک را به گفته خودش به "حیرت" واداشته است: "این همیشه یکی از خصوصیات من بوده است. به عنوان یک مهاجم، وظیفه دارم اولین مدافع باشم، ایجاد فشار از خیلی بالا، کار مردان میانی و خط دفاعی تیم را ساده تر می کند. من قبل از هر مسابقه خودم را برای 90 دقیقه سختکوشی آماده می کنم".
اما مثل هر پدیده ای که مورد تحقیق قرار می گیرد، از خودشان می پرسند این ایرانی تا چه زمانی قادر است چنین قابلیت های استثنایی فیزیکی را از خود نشان دهد و آیا با گذشتن از نیمه فصل و متراکم شدن بازی ها، نشانه های خستگی ظاهر نخواهند شد؟
"اینجا در بلژیک فشار فیزیکی فوق العاده بالاست. اورگانیسم بدن من خودش را با این شرایط وفق داده و تکامل یافته. من گوشم خیلی به بدنم است. مواظبم، خوب استراحت می کنم. خصوصا اینکه بعد از تعطیلات ژانویه، بازی های زیادی در تقویم است. پس من باید حواسم جمع باشد تا با یک زندگی کاملا بهداشتی، تحمل این ضرباهنگ را برای بدنم امکانپذیر کنم".
نکته دیگری که قبلا از سوی کاپیتان شارلروا مورد تاکید قرار گرفته بود و امروز هم فلیچه ماتزو سرمربی و هم ماکسیم ژاک به آن اذعان دارند، "کامل بودن" کاوه رضایی به عنوان یک مهاجم است. نویسنده روزنامه La Dernière Heure می گوید: "در کنار همه این خصوصیات، شما ثابت کردید که همه ابزارهای یک مهاجم را دارید، با پای راست گل می زنید، با پای چپ، با سر، در مستطیل کوچک نزدیک دروازه، بعد از دریافت یک پاس در عمق ...".
حال این ماییم که در ایران می باید با مورد کاوه رضایی به عنوان یک پدیده، اینبار از نوع واقعی آن برخورد کنیم. با تمام پرسش هایی که هر پدیده جدید در اذهان عمومی ایجاد می کند: چه عواملی موجب می شوند پای رضایی ها اینقدر دیر به اروپا باز شود؟ چند کاوه رضایی بالقوه دیگر در بین جوانان ما وجود دارند؟ و چه درس هایی می توان از این تجربیات کسب کرد؟
شاهین اشکان
دیدگاه شما