به گزارش پایگاه خبری جهادپرس، نسلی که خاطرات خود را در گروی روزنامه های دهه 70 و هفته نامه های تازه رنگی جا گذاشته، اوایل دهه 70 یک فوق ستاره از تبریز را مهمان خاطرات خود کرد؛ از همان اولین دیدار برابر استقلال با لباس تراکتورسازی در سن 17 سالگی، مبرهن بود که کریم باقری تبدیل به یک فوق ستاره خواهد شد؛ آقای شماره 6.
با انتقال به کشاورز متمول آن سالها، دیگر زمان درخشش مدافع- هافبک نوظهور فوتبال ایران فرا رسیده بود. اگرچه آن روزها هنوز حسرت صعود به المپیک برایمان مثل امروز عادی نشده بود، اما حضور پررنگ شاه کریم در تیم حسن حبیبی نیز نتوانست این حسرت تلخ را به پایان برساند.
ستاره ای با سبیل کم پشت، انگار از همان جوانی مثل 35 ساله ها بود. در قلب خط میانی کشاورز بین قایقران و پرورشخواه و افتخاری آنچنان با اعتماد به نفس فوتبال بازی می کرد که گویی کاریزمای فرمانده بودن در وجود وی جایی همیشگی دارد؛ جوری که نمیشد تشخیص داد فقط 19 سال دارد.
با انتقال به پرسپولیس در سال 1375، کریم باقری دیگر تبدیل به یکی از مهم ترین بازیکنان فوتبال ایران شده بود. ستاره ای که در اولین دوران حضور خود در ابتدا شماره 15 را بر تن می کرد، از قلب خط دفاعی تا میانه میدان و حتی محوطه جریمه حریف را به جولانگاه خود تبدیل کرده بود و برای درخشیدن، حد و مرزی را در زمین برای خود تعریف نمی کرد.
با ضربه ای سهمگین که دروازه منتخب جهان را با آن لباس زرد راه راه باز کرد، دیگر وقت پرواز و درخشش در قاره سبز فرا رسیده بود. در کنار علی دایی، کریم باقری نیز راهی آلمان شد تا دیگر شنبه های آن روزها مانند حالا تلخ و حوصله سربر نباشد. عصر شنبه ساعت 6، صدا و سیما تصمیم به پخش بازی های بوندسلیگا گرفت و پیدا کردن دو بازیکن سبلیو در ترکیب آرمینیا بیلفلد در میانه میدان برای هیچکس دشوار نبود.
اما پیش از این ها کریم باقری تبدیل به سنگر رسوخ ناپذیر ترکیب تیم ملی نیز شده بود. از آن روزی که در سال 72 و در اولین بازی ملی خود در جام اکو موفق به گلزنی در سن 19 سالگی برابر پاکستان شد تا همین اواخر که با اصرار علی دایی دوباره لباس تیم ملی را پوشید، کریم باقری در بیش از یک دهه حضور خود در عرصه ملی درخشان ترین بازی های تعریف شده از سوی یک مدافع هافبک را ارائه داد.
پس عجیب نبود که چشم علی پروین بازیکن شناس، از همان روزهای ابتدایی کریم خان باقری را مورد پسند قرار دهد. هافبک تبریزی و جوان خیلی زود به تیم ملی دعوت شد و تا یک دهه ستون تفکیک ناپذیر همه خاطرت شیرین ملی ما لقب گرفت.
آن سالها خیلی خیلی مغلوب عربستان می شدیم. در دهه 80 و اوایل 90 هر بار به مصاف این رقیب دیرینه رفتیم چیزی جز شکست عایدمان نشد و تلخی این روند به قدری زیاد بود که تنها یک پیروزی پرگل مقابل سامی الجابر، محمد الدعایه و حسین عبدالغنی در رویا تصور می کردیم.
در جام ملت های آسیا سال 1996، در مرحله گروهی با سه گل عربستان را مغلوب کردیم و لذت خشن انتقام را بلند بلند درد کشیدیم. کریم باقری به زیبایی یکی از گل های تیم ملی ایران را به ثمر رساند تا در رقم خوردن این انتقام ملی نقش آفرینی کند.
تراشیدن آن سبیل های کم پشت در دیدار جهنمی برابر قطر در دوحه باعث شد محمد سالم العنزی راحت تر از همیشه راه دروازه احمدرضا عابدزاده را پیدا کند؛ درگیری در میانه میدان ما را از داشتن کریم باقری در دیدار رفت مقابل استرالیا محروم کرد، اما او ضیافتی برای ملبورن تدارک دیده بود.
برای فرار از جهنم ملبورن، یک کریم باقری مقتدر و با آرامش در میانه میدان می خواستیم. آن بازیکنی که ریسک ضربه درازکش را در معدود موقعیت های تیم ملی ایران برابر استرالیا پذیرفته و با چهره ای مصمم برای جشن شادی به آغوش خداداد و مهدوی کیابرود؛ آرامشی پیش از رقم زدن مهم ترین خاطره بعد از انقلاب فوتبال ایران.
کریم باقری معمولا یا هافبک دفاعی بازی می کرد یا مدافع وسط؛ اما هر گاه به گل نیاز داشتیم او در بین اولین نامزدهایی بود که در ذهنمان ظهور می کرد؛ شاید خود هیدتوشی ناکاتا نیز خوب می دانست لقب بهترین بازیکن آسیا در سال 1997، باید در ویترین افتخارات گلزن ترین هافبک فوتبال جهان قرار میگرفت، نه او.
اولین ستاره ایرانی لیگ برتر انگلیس، نتوانست در ترکیب چارلتون خودی نشان دهد و سفرهای متوالی برای برگزاری اردوهای تیم ملی دوران حضور وی در فوتبال اروپا را به پایان رساند.
سوپرگل فراموش نشدنی به دروازه کره جنوبی در بیروت 2000 هم اجازه نداد حسرت سالهای دور و نزدیک مان برای صعود به فینال جام ملت های آسیا به آخر برسد و گل فوق العاده در آزادی به امارات در مقدماتی 2002 و البته حذف ناگوار برابر ایرلند و روی کین، پایان اپیزود اول روزهای درخشان کریم باقری در عرصه ملی بود.
با بازگشت به پرسپولیس، انگار یک کریم باقری دیگر ظهور کرده بود. ستاره تبریزی قرمزپوشان روز به روز جوان تر می شد و وی نقش اول قهرمانی دراماتیک دوران افشین قطبی در پرسپولیس را ایفا کرد. کریم باقری معمولا کم عصبانی می شد؛ اما اگر مانند 5 اسفند 1385 گروهی نوجوان خواهان جدایی وی از پرسپولیس می شدند، توپ را از وسط زمین برداشته و به طاق دروازه پیکان می کوبید تا اینگونه خشم خود را در مستطیل سبر فراموش کند.
علیرغم خداحافظی توام با بی مهری از پرسپولیس، کریم باقری شاه مهره برانکو در سه فصل قهرمانی متوالی و صعود به فینال لیگ قهرمانان بود. حتی اگر دیرتر از همه قرارداد می بست و گاهی با بی مهری مواجه می شد، خودش را با سرعت به لب خط می رساند تا مبادا مهدی طارمی به جای پاس دادن، هوس هت تریک به سرش بزند؛ گوش ستاره های پرحاشیه را می کشید تا مبادا دیسیپلین تیمی زیر سوال برود.
کریم باقری بی شک از ارزشمندترین تکه های جعبه جواهرات فوتبال ایران است؛ دوست داشتن کریم باقری قرمز و آبی نمی شناسد، رفتاری توام با منش، خضوع، حجب و حیا که هیچگاه با دیگر اسطوره ها درگیر نشده و تا به حال کسی در مورد وی بد صحبت نکرده است؛ جمیع این صفات وی را تبدیل به یکی از محبوب ترین و دوست داشتنی ترین ستاره های تاریخ فوتبال ایران کرده است؛ ستاره ای که توسط هیچ رنگ و حزبی مصادره شدنی نیست.
آریا فاطمی مقدم
دیدگاه شما