به گزارش پایگاه خبری جهادپرس،به نقل از صبح قزوین؛ “کرونا”، انگار کم کم به واژهای متداول در بین مردم تبدیل شده و دیگر با شنیدنش آن هول و هراس روزهای اول را که با واژهای ناشناخته مواجه شده بودیم، ایجاد نمیکند.
این واژه ناشناخته که نوید اتفاقات خوشایند را هم برایمان نداشت، اخبار فراوانی را با خود به تمام دنیا مخابره کرد. از معرفیاش گرفته تا اثراتش بر انسانها و چگونگی میهمان شدنش در بدنمان تا نحوه جنگیدن با این میهمان ناخواده برای بیرون انداختنش!
افراد زیادی هم خواسته و ناخواسته میزبان این میهمان تازه از راه رسیده که گویا تحفهای از دیار چین بود، شدند و با نبردهای چند روزه بر آن فائق آمدند، برخی هم تاب و توان مقابله با آن را نداشتند و در برابرش کم آوردند و در نهایت طعمه این ویروس ذرهبینی شدند.
بیش از 3ماه از عزیمت این ویروس منحوس به کشورمان میگذرد و بدون شک تاکنون اخبار آن را دنبال کردهاید؛ مصاحبههای فراوانی از مبتلایان به کرونا منتشر شده که هم برایمان جذاب بوده و هم ناباورانه و شاید هم گاهی غمگین یا خوشحالکننده که در بیشتر موارد بهبودیافتگان از آنچه که تجربه کردند، برایمان گفتند.
در این گزارش قرار است شما را به گفتوگوی متفاوت خبرنگار ما با یکی از بهبودیافتگان کرونایی میهمان کنیم؛ درواقع سوالات پیچیدهای پرسیده نشده اما جوابهایی متفاوت شنیدهایم که ما را دنیای متفاوت دیگری از کرونا آشنا میکند و صدالبته که تفاوت دنیای انسانها و تفاوت نوع نگرش افراد حتی در زندگی روزمره هم یک امر طبیعی است؛ به طوری که همین تفاوتها و یک رنگ نبودنهاست که دنیا را زیبا کرده است.
رومینا ماندگار 30 ساله هیچ ابایی از معرفی خودش ندارد؛ میگویم برایم جالب است چون بسیاری از بیماران کرونایی و افرادی که بهبودیافتهاند، تمایلی به شناخته شدن ندارد یا میخواهند که با نام مستعار معرفی شوند!
برخی میترسیدند از پشت گوشی تلفن هم مبتلا شوند
وقتی متوجه علامت سوالم میشود، شانههایش را به علامت بیتفاوتی بالا میبرد و میگوید: خیر، اصلا برایم اهمیتی ندارد که شناخته شوم، چراکه این مسئله را یک امر ساده و فراگیر میدانم که حتی شاید خود شما هم مبتلا شده باشید یا مبتلا شوید. پس این را برای خودم چالش ذهنی ایجاد نکرده و خانوادهام هم همین نگاه را دارند.
وی میافزاید: اما اینکه خیلی از افرادی که کرونا را تجربه کردند، نمیخواهند شناخته شوند چند علت میتواند داشته باشد؛ ابتدا اینکه برخی گویا به چشم قاتل به این افراد نگاه میکنند! و از معاشرت با آنها احساس خطر دارند. از این روی بهبودیافتگان کرونایی اغلب دوست ندارند شناخته شوند چراکه میترسند تنها بمانند و اطرافیانشان حداقل برای مدتی از آنها دوری کنند.
رومینا با اشاره به اتفاقاتی که خودش تجربه کرده، یادآور میشود: برای مثال در همان دوران درمان که مجبور به قرنطینه خانگی بودم، حتی اعضای خانوادهام که برایم غذا و وسایل میآوردند، دوست نداشتند رو در رو من را ببیند چراکه میترسیدند مبتلا شوند و من باید در اتاق میماندم تا آنها وسایل را داخل منزل بگذارند و بروند؛ درحالی که انتظار داشتم حداقل از فاصله دور آنها را ملاقات کنم.
این بیمار بهبودیافته ادامه میدهد: یا برایم جالب بود که حتی برخی میترسیدند از پشت گوشی تلفن هم مبتلا شوند و وقتی توضیح میدادم که بیمار شدهام، سریع مکالمه را قطع میکردند و یا اینکه برخی دوستانم مستقیما گفتهاند که تا چند ماه قصد ندارند با من معاشرت کنند، چون میترسند مبتلا شوند. بنابراین این دلایل میتواند کافی باشد تا افراد از احراز هویتشان دوری کنند.
به سراغ سوالات دیگر میروم و میخواهم که از تجربه زیستیاش با کرونا بگوید که پاسخی جالب میشونم و او با لبخند رضایت میگوید: تجربه خوب و دوست داشتنی بود که حداقل به من خوش گذشت. چون معمولا سر کار هستم و هیچ وقت فرصت در خانه ماندن پیدا نمیکنم؛ قرنطینه یک توفیق اجباری بود که حداقل حدود 20 روز در خانه بمانم و در یک اتاق تنها باشم.
وی اضافه میکند: در این دروان کارهایی که دوست داشتم، انجام دادم و بیشتر با خودم بودم؛ یک رفیق خیلی خوب پیدا کردم یعنی با خودم دوست شدم! درواقع هیچ چیز را از دست ندادم.
انتظار داشتم مبتلا شوم
رومینا درباره علت ابتلایش میگوید: انتظار داشتم مبتلا شوم چراکه در مکانهای مختلف رفتوآمد داشتم و گاهی هم اصول بهداشتی را رعایت نمیکردم و اطرافم افراد کرونایی بودند؛ بنابراین احتمال میدادم که مبتلا شوم.
این بیمار بهبودیافته در پاسخ به سوالم که در دوران قرنطینه بیشتر برای چه چیزی دلش تنگ شده بود؟، بیان میکند: شاید باورتان نشود اما دلم برای هیچ چیز تنگ نشده بود و دلم نمیخواست از تختم بیرون بیایم.
انگار خودش هم از پاسخش جا خورده باشد، میخندد و میگوید: انگار نگاهم به زندگی تغییر کرده و دوست دارم استراحت کنم و دیگران کارهایم را انجام دهند، برایم غذای آماده بیاورند و من از استراحت لذت ببرم!
از شنیدن پاسخش من هم میخندم و میپرسم که آیا فکر میکنید که شاید اوضاع میتوانست بدتر از باشد؟؛ پاسخ میدهد: بله قطعا میتوانست بدتر باشد و هر اتفاقی رخ دهد؛ اما اکنون خیلی حالم بهتر است. چون واقعا روزهای اول مشکل تنفس داشتم و نمیتوانستم نفس بکشم، امکان داشت تنفسم به همین روال ادامه پیدا کند یا اینکه حتی بمیرم! پس شرایط را نمیشود پیشبینی کرد.
وی درباره سرگرمیهایش در دوران قرنطینه میگوید: گوشی موبایل و شبکههای اجتماعی سرگرمی اصلیام بود و در طول روز به مکالمه و چت با اعضای خانواده و دوستانم میپرداختم یا وبگردی میکردم، موسیقی کار میکردم و گاهی هم به صورت دورکاری به کارهایم میرسیدم.
ماندگار ادامه میدهد: جالب است که بدانید من قبل از کرونا بدون استثناء هر روز کتاب مطالعه میکردم و چند کتاب جدید هم تهیه کرده بودم و فرصت در خانه ماندن را برای مطالعه این کتابها غنیمت شمردم و شروع کردم اما باید بگویم که هر چند صفحهای که میخواندم انگار اصلا چیزی نخواندهام و متوجه مطالب نمیشدم و مجدد صفحات را تکرار میکردم تا اینکه متوجه شدم بیماری باعث شده که میزان تمرکزم کاهش یابد و کلا کتاب را کنار گذاشتم.
این بیمار کرونایی بهبودیافته میگوید: قبلا هم بیماریهای دیگر را تجربه کردهام و کلا آدمی نیستم که درد زیاد بر من تاثیر بگذارد، اما کرونا شاید دردی متفاوت و در عین حال قابل تحمل بود؛ به طوری که بدن درد و سردرد زیادی داشتم و سختترین مسئله این بود که نمیشد به راحتی نفس بکشی و تنفس سخت بود.
وی میافزاید: در روزهای اول سرفه میکردم و نفسم میگرفت و حتی نمیتوانستم با تلفن صحبت کنم یا اصلا بخوابم؛ به نظرم همه دردها متفاوت است و به مقاومت بدن و نحوه برخورد با کرونا بستگی دارد.
کرونا زمینه ساز ورود آدم فضاییها به زمین!
رومینا با بیان اینکه بعد از این کلمه “کرونا” من را به یاد قرنطینه خانگی میاندازد، عنوان میکند: هیچ ذهنیتی از پساکرونا ندارم، علی رغم اینکه کرونا مشکلات متعددی از جمله تعطیلی بسیاری از فعالیتها و مسائل اقتصادی را به دنبال داشت اما احساس میکنم که زمین و محیط زیست، پاکی و شادابی را بعد از سالها تجربه کرد که به واسطه کاهش فعالیتها و ترددها اتفاق افتاد.
بیمار کرونایی بهبودیافته یادآور میشود: من به واسطه شغلم زیاد در خانه نیستم و فکر میکردم که در خانه ماندن سخت باشد اما بعد از چند روز عادت کردم؛ حدود 20 روز در خانه بودم و در ایامی که اوج کرونا بود همه خانواده اصول قرنطینه خانگی را رعایت کرده بودیم و تصور میکردم که الان کوچه و خیابان خلوت است اما زمانی که برای اولین بار از خانه خارج شدم، در عین ناباوری دیدم که برخی از مردم رعایت نکرده و خیلی عادی به کارهای روزمره خود رسیدگی میکنند. درواقع تا زمانی که درگیر بیماری نشوی، پی به اهمیت موضوع نخواهی برد.
وی درباره یکی از خاطرات دوران بیماریاش میگوید: در ابتدای همهگیری کرونا، شایعات و گمانه زنیهای زیادی گفته میشد؛ جالبترینش این بود که عدهای اعتقاد دارند که سال 2030، سال صلح جهانی است که توسط فرازمینیها رخ میدهد یعنی فرازمینیها با کره زمین ارتباط خوبی برقرار میکنند و آدم فضاییها به زمین میآیند و به زمینیها احترام میگذارند و “کرونا” هم برای فراهم کردن زمینه آن آمده است.
ماندگار با همان لبخندش بیان میکند: حالا من منتظرم که آدم فضاییها بیایند و ما هم به فضا برویم؛ البته آن زمان هم فکر میکنم شرایط اقتصادیمان اجازه سفر به کرههای مختلف را ندهد و اگر شانس بیاوریم فقط بتوانیم چند آدم فضایی را از نزدیک ببینیم!
با جمله آخرش هر دو میخندیم و در پسِ ذهنمان به این تخیلات جان میبخشیم. اما “کرونا” یا ”کووید19″ واقعیترین مسئلهای است که قطعا شوخیبردار نیست و واقعیت کنونی همه آدمهای کره زمین را میسازد که تمامی بخشهای زندگی فرد و اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده است. مهمترین نکته برای عبور سلامت از این پیچ تاریخی، همان توصیه همیشگی برای رعایت اصول بهداشتی و پایبندی به توصیههای بخش بهداشت و درمان است تا هر چه زودتر کشورمان در وضعیت سفید کامل، نفس بکشد.
انتهای پیام/
دیدگاه شما