به گزارش پایگاه خبری جهادپرس،مهدی خانعلی زاده طی یادداشتی نوشت: حدود دو هفته از قتل «جرج فلوید»، شهروند سیاهپوست آمریکایی به دست پلیس این کشور و آغاز اعتراضات گسترده علیه نژادپرستی در ایالات متحده میگذرد؛ اعتراضاتی که نمونهای کمنظیر در تاریخ صد سال اخیر این کشور است و بسیاری از اندیشمندان را به سخن گفتن از پایان «رویای آمریکایی» واداشته است.در این میان، یک سوال در صدر ابهامات ناظران خارجی و افکار عمومی جهانی دربارهی این تظاهرات و اعتراضات قرار دارد: آیا مرگ یک نفر، توانایی ایجاد چنین تحول عظیمی را دارد؟ اگر این اعتراضات نسبت به قتل جرج فلوید صورت میگیرد، چرا برخورد قضایی با پلیس خاطی، فضای ملتهب جامعه آمریکایی را آرام نمیکند؟
رای پاسخ به این سوال و سوالاتی از این دست، باید کمی به عقب رفت و تاریخِ تشکیل ایالات متحده را بررسی کرد؛ جایی در حوالی سال 1788 میلادی؛ یعنی زمانی که 13 مهاجرنشین در آمریکای شمالی تصمیم گرفتند تا با تدوین یک قانون اساسی، شرایط را برای ایجاد یک حکومت ملی مهیا کنند؛ تلاشی که منجر به تصویب «قانون اساسی ایالات متحده آمریکا» شد.
اگرچه این قانون در سالهای بعد با اصلاحیههایی همراه شد اما نگاهی به متن قانون اساسی که «رویای آمریکایی» مبنی بر داشتن یک حکومت فدرال ملی را تحقق بخشید، نشان میدهد که «نژادپرستی» یکی از اصول اساسی این قانون است؛ جایی که درباره وضعیت سیاهپوستان و بردگان در ایالات متحده نوشته شد که «بردگان برای مقاصد مالیاتی، سه پنجم افراد آزاد به حساب میآمدند.»
در کتاب «بنیانگذاری آمریکا و قانون اساسی آن» در این باره آمده است: «بحث مستمر بر سر اینکه آیا بردگان به حساب آورده شوند یا نه، هفتهها ادامه یافت. روشن شد که حداقل دو ایالت کارولینای جنوبی و جورجیا از امضای هر قانون اساسی که بردهداری را مجاز نمیشمارد، خودداری خواهند کرد. در نیمه ماه ژوئیه و پس از هفتهها جدل و بحث، نمایندگان بر اساس آنچه به مصالحه سه پنجم مشهور شد، موضوع را حل و فصل کردند؛ یعنی پنج برده برابر با سه فرد سفیدپوست به حساب میآمد.» (بنیانگذاری آمریکا و قانون اساسی آن، نشر ققنوس، صفحه 96)
متن قانون اساسی ایالات متحده: بند اول، ردیف دوم، پاراگراف سوم
در حقیقت باید گفت که نژادپرستی یکی از ارزشهای آمریکایی و رویاهای آمریکای باشکوه و باعظمت است که با ریاست جمهوری جرج واشنگتن آغاز شد و روسای جمهور بعدی آمریکا هم در همان مسیر قدم برداشتند.
نکتهی مهم دربارهی این بحث اینجاست که حتی تغییر و تصحیح قانون اساسی و اعلام قانون لغو بردهداری از سوی «آبراهام لینکلن»، شانزدهمین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا هم راهی برخلاف این مسیر نبود. آن چیزی که به اشتباه در میان افکار عمومی در ایران متواتر است، «اعطای حق آزادی به سیاهان و بردگان» توسط لینکلن است؛ در صورتی که اساسا چنین چیزی در تاریخ وجود ندارد و اساسا لینکلن نه تنها اعتقادی به لغو قانون بردهداری نداشته بلکه خود از بردهداران بزرگ آمریکا بوده است.
رویدادی که در حوالی سال 1860 اتفاق افتاد و از آن با عنوان «اعلامیهی آزادی بردگان» نام برده میشود، نتیجهی یک جنگ قدرت داخلی در ایالات متحده برای کسب منفعت بیشتر از سیاهپوستان به نفع سفیدپوستان بود. اصل ماجرا، اختلاف ایالتهای شمالی آمریکا – که ساختار صنعتی داشتند – با ایالتهای جنوبی – که اقتصاد مبتنی بر کشاورزی داشتند – بود و آبراهام لینکلن به عنوان نمایندهی شمالیها به دنبال تغییر ساختار نظام بردهداری به ساختار کارگری برای بهرهکشی بیشتر از سیاهان در کارخانههای ایالتهای شمالی آمریکا بود.
در واقع، دستورالعمل لینکلن نه برای نجات و رهایی سیاهپوستان و بردگان و اعطای حق برابر به آنها، بلکه برای تغییر نظام بردهداری سنتی به یک نظام بردهداری نوین بود؛ یعنی لینکلن هم همچنان به «رویای آمریکایی» مبتنی بر نژادپرستی باور داشت و اقدامات خود را نیز در همان مسیر میدانست.
همین رویکرد است که باعث شده تا اندیشمندان آمریکایی، هیچوقت از «پایان بردهداری» در این کشور سخن نگویند و اعتقاد داشته باشند با وجود تلاشهای نمادین برای «وحدتنمایی در جامعه آمریکا» - نظیر انتخاب یک سیاهپوست به عنوان رئیسجمهور در این کشور – ذاتِ نژادپرستی همچنان به صورت پررنگ و پرقدرت در آمریکا جریان دارد.
حالا شاید بهتر بتوان به سوال ابتدایی متن پاسخ داد: مساله اصلا قتل یک شهروند سیاهپوست به نام جرج فلوید به دست پلیس آمریکا نیست؛ چرا که این مساله میتوانست صرفا یک اقدام اشتباه از سوی یک فرد باشد که با واکنش قضایی به آن، ماجرا ختم شود؛ همانطور که آمار رسمی در این کشور، از کشته شدن روزانه سه سیاهپوست در آمریکا خبر میدهد و اعتراض و تظاهراتی نیز دربارهی آنها صورت نمیگیرد.
ماجرای اعتراضات اخیر، «نژادپرستیِ بنیادین در آمریکا»ست؛ مسالهای که به معنای مخالفت مردم آمریکا با رویای آمریکایی است و حالا بهتر و دقیقتر از همیشه میتوان گفت که آمریکا در برابر آمریکا قرار گرفته است.
انتهای پیام
دیدگاه شما