به گزارش پایگاه خبری جهادپرس،این روزها ماجرای توافق 25 ساله ایران و چین به یک موضوع محوری در فضای مجازی، شبکه های اجتماعی و حتی بحث های روزانه مردم، تبدیل شده است.
چند روزی می شود که می توان در هر جایی، نشانه ای از سخن درباره این توافق یافت؛ چه جمع های کارشناسی و چه جمع های دوستانه و خانوادگی؛ همه نیز یک گزاره و دغدغه را مطرح می کنند که هر کدام به نوعی قابل اعتنا است.
فروش مملکت به چینی ها، مستعمره شدن کشور، جزیره فروشی و چندین گزاره مشابه که درباره این توافق بر سر زبان ها افتاده است و منشا اصلی آن نیز شبکه های اجتماعی است؛ جایی که گزاره ها بدون سندی قابل اتکا و تنها بر اساس گفتار هایی غیر عمیق مطرح و در لایه ها دوم و سوم، دچار عمقی مجازی شده و حتی در مواردی به یک روایت متواتر تبدیل می شود که عنوانش «دیگر همه می دانند و همه همین حرف را می گویند!» خواهد بود.
برای شناخت پدیده این روز های فضای مجازی یعنی توافق 25 ساله میان ایران و چین، ابتدا باید با روند این ماجرا آشنا شویم؛ روندی که شاید خیلی ها ندانند از 5 سال پیش آغاز شد اما سرگذشتی داشت که پرداختن به آن گره های مهمی را در ذهن مخاطبان باز خواهد کرد.
برای بررسی این توافق نامه باید ابتدا تاکید کرد که هنوز هیچ یک از بندهای آن قطعی نیست و نیاز به مذاکرات طولانی مدت میان هیات های اقتصادی، سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران و چین دارد.
حال باید برای شناخت بیشتر و بهتر توافق میان ایران و چین به روزهای هیجانی انعقاد برجام بازگردیم؛ جایی که همه ظرفیت سیاسی و اجتماعی کشور به سمت توافقی حرکت می کرد که اکثریت را به این باور رسانده بود (یا بهتر است بگوئیم رسانده بودند) که این توافق حلال مشکلات کشور است.
وعده رونق تجارت میان ایران و کشورهای اروپایی و در مواردی آمریکا و باز شدن درهای دنیای غرب به روی ایران برای یک پیشرفت شگفت انگیز، نگاه ها را معطوف به دروازه های سبز اروپا کرده بود.
در این میان جز دلواپسان داخلی (لفظی که موافقان برجام به کنایه منتقدان برجام را با آن خطاب می کردند) دلواپسان خارجی نیز پیرامون برجام وجود داشت؛ چینی ها، بزرگترین شریک تجاری ما در شرق نگران بودند؛ نگران تجارتی که در میان الفاظ و رفتار دیپلمات های ما در کوران برجام کمرنگ تر از قبل شده بود و حتی گاهی با اظهاراتی نظیر «جنس های بنجل چینی» یا «برای کارگران چینی شغل تولید کردند» در بالاترین سطح (معاون اول رئیس جمهور ایران) مورد تمسخر قرار می گرفت.
چینی ها نگران از دست دادن بازار و ظرفیت های تجاری و اقتصادی ایران بودند؛ ایرانی که می توانست احیاگر جاده ابریشم به عنوان پر سود ترین راه تجاری در تاریخ جهان، باشد، حالا تمام نگاهش معطوف به غرب بود که در آستانه یک توافق بزرگ با ایران قرار داشت.
رئیس جمهور چین شی جین پینگ 11 روز قبل از انعقاد برجام به تهران آمد؛ رئیس جمهور چین برای عقب نماندن از دیگر رقبای خود آمده بود؛ طبیعی بود که ایران دست برتر را در اختیار داشته باشد؛ چون هم چینی ها مشتاق بودند که عقب ماندگی احتمالی خود از اروپایی ها را جبران کنند و هم ایران مشتاق بود که با امتیازهای مناسبی را از طرف چینی اخذ کند.
خبر توافق اولیه با چین همان روز از سوی شی جین پینگ اعلام شد و آقای رئیس جمهور امیدوارانه تهران را ترک کرد؛ اما نه خبر آن توافق اولیه خبر ساز شد و نه کسی از دولت مردان روی آن مانور جدی داد؛ چرا؟ چون برجام در آستانه تصویب بود و هیچ کس در آن زمان به توافقی 25 ساله با چین، فکر نمی کرد!
بهمن ماه همان سال و بعد از اجرایی شدن توافق برجام، طرف چینی خواستار تسریع کار شد و بیانیه مشترک ایران و چین درباره کلیات این توافق 25 ساله و حوزه های فعالیت، منتشر شد؛ اما باز هم نه در فضای مجازی اتفاقی افتاد و نه کسی موضعی با این وسعت در برابر توافق با چین گرفت.
حالا طرف چینی منتظر بود؛ انتظاری که در کوران اجرای برجام و ثمره دادن درختی که 2 سال کشور را درگیر بارور شدن خود کرده بود، به یک انتظار طولانی مدت تبدیل شد.
همه چیز تا سال 97 مسکوت مانده بود یا حداقل حرفی درباره آن زده نمی شد؛ سال 97 ترامپ پس از کش و قوس های فراوان بالاخره از برجام خارج شد و تقریبا دستاوردهایی که تصور می شد ممکن است از برجام نصیب ایران شود با بازگشت سرسختانه تر تحریم ها آمریکا علیه ایران و تلاش برای محدودسازی منابع درآمدی ایران، دچار اختلال شد.
حالا چینی ها انتظار داشتند ایران که تقریبا «هیچ» از برجام منتفع شده بود، نگاه جدی تری به توافق 25 ساله داشته باشد؛ اما بازهم سکوت!
تا ابتدای سال 98 که دولت تقریبا از اروپایی ها هم قطع امید کرد و علی لاریجانی رئیس وقت مجلس دوباره ماجرای توافق با چین را مطرح کرد، تقریبا اظهارنظری از سوی دولتی ها پیرامون این توافق موجود نیست.
لاریجانی در مرداد ماه سال 98 اعلام کرد که ایران سند پیش نویس توافق با چین را تدوین کرده و بعد از مدتی نیز این پیش نویس به دست چینی ها رسید؛ بر اساس برخی اخبار چینی ها که مدت ها منتظر رسیدن پیش نویس توافق بودند، در اسرع وقت آن را تائید کردند اما تصویب و تائید پیش نویس در دولت ایران، حدود 10 ماه به طول انجامید و در نهایت 1 تیرماه سال 99 خبر آن از سوی سخنگوی دولت اعلام شد.
توافقی که همه چیزش در حد پیش نویس است و هنوز هیچ روند اجرایی برای آن نوشته نشده است، این همه جنجال آفریده؛ آنهم بعد از 5 سال که هیچ رسانه ای چه داخلی و چه خارجی حساسیتی روی آن نشان نمی داد. باید به این سوال پاسخ داد که این جنجال برای چیست؟
فرض کنید ایران در کوران مذاکرات برجام و در جایی که حساسیت چینی ها برانگیخته شده بود، با هوشمندی توافق با چین را سر دست می گرفت و با صدای بلند اعلام می کرد که توافق با چین به سرعت و همزمان با برجام پیش می رود؛ آیا طرف های اروپایی و آمریکایی در موضع ضعف فرو نمی رفتند؟ وقتی رقیب شما در یک توافق با جزئی دیگر از آن توافق در حال توافق باشد، قطعا شما حاضر به امتیاز دهی بیشتر خواهید بود با بیشترین منفعت را ببرید.
اما دولت و دستگاه دیپلماسی نه تنها نگاه به شرق را کنار گذاشتند، بلکه آنقدر آش نگاه به غرب را شور کردند که شوری آن از منطق خارج شد و نگرانی های طرف چینی برای از دست دادن بازار ایران را به یاس در تامل مثبت با جمهوری اسلامی تبدیل کرد.
بی شک شیوه مذاکره و روند اجرایی توافق 25 ساله با چین، اگر 5 سال پیش (که ایران هنوز دچار چنین محدودیت هایی نبود) آغاز می شد، ما می توانستیم امتیاز های بهتر و ارزشمندتری را از طرف چینی دریافت کنیم، اما هم اکنون با درک واقعیت باید گفت که ما مانند قبل دست برتر را نخواهیم داشت.
نکته پایانی اما نوع رفتار و نگاه برخی جریان های داخلی به این ماجراست؛ در دورانی که برخی دولسوزان فریاد می زدند که برجام منافع و عزت ملی ما را تامین نخواهد کرد، برخی حق به جانب تاکید می کردند که «این توافق یک توافق برد برد است» در حالی که با کمی تامل در بندهای برجام و رفتار طرف مقابل می شد فهمید که آمریکایی ها و در دنباله آنها، اروپایی حاضر به دادن امتیاز مهمی اقتصادی به ایران نیستند، چون این توافق اساسا از دید آنها برای دفع خطر ایران ایجاد شده بود و ایرن قوی از نظر اقتصادی، چیزی نیست که آنها بخواهند.
اما این بی منطقی در خیره شدن به دروازه های سبز اروپا، باعث شده بود که افرادی نظیر صادق زیباکلام و اکبر ترکان حتی برای ضررهای روزانه ما در عدم تصویب برجام در مجلس وقت، ضرر روزانه میلیون دلاری را تیتر یک رسانه کنند.
نمود این رفتار بی منطق در تصویب و تشریح و تهییج برخی افراد جامعه با توافق برجام، را می توان به وضوح در عکس هایی دید که حکایت از امید مردم برای بازگشت دلار به کانال هزار تومان، می توان دید.
از سوی دیگر این نگاه هیجانی مبتنی بر اخبار کذب درباره توافق ایران و چین و نشر و بازنشر اخبار و حتی اظهارنظر برخی چهره های به اصطلاح سیاسی درباره توافق با تیتر و عنوان «فروش کشور به چینی ها» و تیترهای مشابه، نشان دهنده همان بی منطقی روزهای برجام است؛ روزهایی که می شد بر اساس منطق هم نگاه به شرق با حفظ کرد و امتیاز بیشتر گرفت و هم هزینه زدن زیر توافق برجام را برای غرب بالا تر شد.
قطعا توافق با چین باید بر اساس منافع ملی ایران نهایی شود (مساله ای که به دلیل طولانی مدت بودن مذاکرات، احتمالا به عمر دولت فعلی نرسد) اما قطعا چیزی که پیش از این اثبات شده این است که هجمه به توافق 25 ساله با چین همانقدر بی منطق است که نگاه ویژه به غرب و توافق برجام از سوی برخی بی منطق بود، البته شاید بی منطق تر!
انتهای پیام/
دیدگاه شما