به گزارش پایگاه خبری جهادپرس،این روزها که ویروس کرونا شیوع پیدا کرده، اما و اگرهای اخلاق پزشکی زیاد میشود. به همین بهانه سراغ حمیدرضا نمازی، عضو هئیت علمی مرکز تحقیقات اخلاق و تاریخ پزشکی رفتیم. نمازی علاوه براینکه تحصیلکرده رشته پزشکی است، دکترای فلسفه دین و الهیات هم دارد. در جریان این بحث محمد کیاسالار هم که دکترای اخلاق پزشکی دارد و فعالیتهای متعددی در حوزه رسانه و پزشکی انجام داده است همراه ما بود.
*در ابتدای بحث، اخلاق پزشکی و رویکردهای آن را تعریف کنید؟
نسبت به اخلاق پزشکی دو رویکرد وجود دارد؛ یکی رویکردی که در آن دغدغههای عام اخلاقی را در مسائل اتفاق افتاده بررسی میکند؛ در این رویکرد دغدغه ملاحظات اخلاقی داشتن در مواجهات بالینی، درمان و …را داریم. مثل رازداری که رازهای بیمار محفوظ نزد پزشک بماند و تا حدی که قانون اجازه میدهد به کسی اطلاع ندهیم. البته این مورد جزو مواردی است که باید بین اخلاق و قانون تعادل ایجاد کرد، چون شاید مصالح جامعه ایجاب کند که اختیار فردی را کمرنگ کنیم در حالیکه اولین اصل اخلاق پزشکی احترام به اختیار بیمار است، ولی به طور کلی رازداری همیشه در مواجهه بالینی باید رعایت شود و تا جایی که میشود باید به رازداری نگاه حداکثری داشته باشیم. یعنی مثلاً ما الان حق نداریم لیستی تهیه کنیم از افرادی که به کرونا مبتلا شدند و منتشر کنیم یا مثلاً عکس کسانی که مبتلا شدند را منتشر کنیم.
به طورکلی رازداری همیشه در مواجهه بالینی باید رعایت شود و تا جایی که میشود باید به رازداری نگاه حداکثری داشته باشیم. یعنی مثلاً ما الان حق نداریم لیستی تهیه کنیم از افرادی که به کرونا مبتلا شدند و منتشر کنیم یا مثلاً عکس کسانی که مبتلا شدند را منتشر کنیم
*در این صورت مرز باریکی بین رازداری و اطلاع رسانی است؟
خیر؛ چون رازداری یک امر خصوصی است، ولی اطلاع رسانی یک امر عمومی است. اینکه ما اطلاعاتی راجع به یک بیماری و علائم یک یا چند بیماری دهیم رازداری نیست. رازداری یعنی حفظ حریم خصوصی و رازهای یک بیمار و اینکه دیگران را در جریان این رازها قرار ندهیم. ما باید حواسمان به انگی که بیماران بعد از بیماری میخورند باشد، البته بخشی از کنترل این ماجرا به مدیریت رسانه بستگی دارد. به این معنی که من اگر یک بیماری را بسیار مهیب معرفی کنم، در واقع یک برچسب مدت دار به آدمها زده ام و ممکن است که بخشی از زندگی آنها را مخدوش کنم.
تصور میکنم که همین الان هم اگر خیلیها کرونا بگیرند یا مشکوک به کرونا باشند از اضطراب انگ خوردن اعلام نمیکنند چون میترسند. ما در هر بیماری مستعد فروکاستن فرد به بیماری اش هستیم. یعنی مثلاً اگر کسی صرع هم داشته باشد، بعد از مدتی به جای اینکه بگوئیم فلان خانم یا آقای مبتلا به صرع می گوئیم آن صرعیه! این موضوع درباره بیماریهایی که ایپدمی میشود بیشتر هم است و اتفاقاً الان درباره کرونا این خطر در کمین است. به هرحال یکی از دغدغههای اخلاق پزشکی این است که در هر شرایطی حتی جایی که فکر میکنیم هیچ جایی برای اخلاق پزشکی نیست، سر برمی آورد و به اثرات طولانی مدت رفتار درمانگران، جامعه، رسانه و بیمار توجه میکند.
رویکرد دوم اخلاق پزشکی، رویکردی است که نگاه یکپارچه دارد و به ملاحظات فلسفه پزشکی، جامعه شناسی پزشکی، رسانه و …توجه میکند. در این وضعیت ما به جای استفاده از واژه اخلاق پزشکی از واژه «علوم انسانی سلامت» نام می بریم. من فکر میکنم برای مدیریت بحران کرونا محتاج جدی گرفتن همه ملاحظات علوم انسانی سلامت هستیم.
*منظورتان از علوم انسانی سلامت چیست؟
علوم انسانی سلامت یعنی اینکه باید به خوبی جامعه شناسی پزشکی بدانیم و بدانیم که حرفه - در اینجا منظورم حرفه پزشکی و درمانگران است - را چطور حمایت و مراقبت کنیم تا این حرفه بتواند مردم را حمایت و مراقبت کند. باید ملاحظات کلانتری از اپیدمولوژی و درمان عفونی و اینها صورت بگیرد. اولین چیزی که در بحرانهای سلامت باید مدیریت شود، بحث اضطراب سلامت ( Health anxiety) است. اضطراب سلامت یعنی افراد نگرانی بیش از حد و وسواس گونه راجع به سلامت خودشان پیدا میکنند و این نگرانی با اطلاعات مخدوش و مغشوش آمیخته میشود و خروجی این اضطراب دو گروه هستند؛ گروه اول دوری گزین و کلاً بیخیال مسائل سلامتی میشوند. گروه دوم دچار نوعی وسواس میشوند و مرتب میخواهند اطمینان پیدا کنند که سلامت هستند و دقیقاً بزرگترین مانع ارتقای سلامت هم همین اضطراب سلامت است، چون خرده معلومات را بالا میبرد. علاوه بر اینکه اضطراب تا حد زیاد ایمنی بدن را پایین میآورد و احتمال ابتلای بیماری را زیاد میکند و ما در اضطراب اصلاً نمیتوانیم تصمیم بگیریم. در مورد کرونا هم همین طور است که اطلاعات غلط و افواهی در حال گردش است. البته یکی از دلایل این گردش غلط اطلاعات، ماهیت خود بیماری است، چون بیماری هنوز وضوح ندارد. با این اوصاف باید در چنین شرایطی اضطراب سلامت را کم کنیم. این به معنی بی خیال بودن، امید واهی دادن و … نیست، بلکه باید در یک یونیفورم واحد اطلاعات مشخصی بدهیم.
یکی از خطرهای مدیریت بحران پیامهای چندگانه و متعارض است. یکی دیگر از خطرهای مدیریت بحران هم این است که به جای اینکه سراغ حل مسئله برویم، مسئله یابی کنیم. اینکه چرا این ویروس آمد؟ از کجا آمد ؟ و… مسئولین در حال حاضر فقط اطلاعات میدهند و توجه نمیکنند که بمباران اطلاعاتی و دادن اطلاعات در این حد دردی را دوا نمیکند، خصوصاً که بسیاری از مردم با اصطلاحات و مؤلفههای علمی آشنا نباشند. باید به جای دادن information ، communication اتفاق بیفتد یعنی ارتباطات جای اطلاعات را بگیرد. در این میان باید رسانهها و مدیران آن اطلاعاتی را داشته باشند و آنها با رسانههای خود اضطراب سلامت را مدیریت کنند. اطلاعات از یک جایی به بعد وقتی زیاد شود ضد خودش میشود. اخلاق پزشکی در مواقع بحرانی طفیل اخلاق رسانه است.
*آقای کیاسالار نظر شما چیست؟
کیاسالار: اخلاق پزشکی یک بحث میان رشتهای است، بنابراین وقتی درباره رسانه حرف می زنیم حواسمان به اخلاق پزشکی هم است. در چنین مواقع بحرانی هم پزشکان و کادر درمانی مجبور هستند که با سایر حوزهها در ارتباط باشند تا کارشان پیش رود، اما در مواقع بحران و پیش آمدن فوریتهای اینچنینی چالشهایی در حوزه اخلاق پزشکی ایجاد میشود و آن هم اینکه یکسری تعارض پیش میآید؛ مثلاً پزشک اورژانس یا c.c.u و i.c.u خودش را در معرض یک خطر بالفعل قرار میدهد، مخصوصاً در شرایطی مثل الان که ویروس کرونا این قدر سریع الانتقال است. از طرفی باید به سوگندی که برای سلامت بیمار خورده است پایبند باشد، از طرف دیگر نگران سلامتی خودش است. کما اینکه همین الان هم چنین چالشی وجود دارد و بسیاری از پزشکان نگران جان و سلامتی خود هستند و در چنین مواقعی نظام سلامت باید خیال پزشک را راحت کند که از او محافظت و اقلام محافظتی و پزشکی را هم تأمین میکند.
این کاری که پزشکان امروز انجام میدهند خودش نوعی جهاد است، چون در خط مقدم ایستادند و میجنگند. در این میان مدیریت رسانهای خیلی مهم است. چین در ابتدا مدیریت رسانهای خوبی نداشت، ولی بعدها توانست ماجرا را مدیریت کند و از یک جایی به بعد نرم افزارهای مختلف طراحی کرد و اطلاعات بروز به مردم ارائه داد. یکی از بهترین کارهای رسانهای چین این بود که قهرمان سازی انجام داد، مثلاً بعد از یک مدتی پزشک چینی که کرونا را تشخیص داده بود، تبدیل به یک قهرمان ملی کرد و این یکی از لازمههای کار مدیریت بحران و رسانه است، ولی تاکنون چنین اتفاقی درباره کسانی که الان در خط مقدم هستند و جانشان را از دست میدهند نیفتاده است، در حالی که اگر رسانهها اینگونه افراد را حمایت معنوی نکند، خط مقدم می شکند.
بنابراین تعارض بین وظایف و منافع را رسانه تا حد زیاد میتواند حل کند. در حال حاضر رسانهها فقط چیزهایی که میشنوند را بازنشر میکنند. یکی دیگر از خطرهایی که الان در معرض آن هستیم خدشه دار شدن همبستگی ملی است؛ مثلاً در چین مردم همه به هم روحیه میدادند و به هم نوید میدادند که مقاومت کن. در این باره هم رسانهها باید مانور دهند و مردم را به همبستگی ملی تشویق کنند. زمان جنگ از الان هم بدتر بود و ما در معرض خطرات بسیاری بودیم، ولی رسانههای ما تاب آوری را به ما یاد میدادند و مرتب به ما قهرمانان ملی را نشان میدادند که ما همبستگی ملی بیشتری داشتیم.
یکی دیگر از خطرهایی که الان در معرض آن هستیم خدشه دار شدن همبستگی ملی است مثلاً درچین مردم همه به هم روحیه میدادند و به هم نوید میدادند که مقاومت کن. در این باره هم رسانهها باید مانور دهند و مردم را به همبستگی ملی تشویق کنند.
*آقای نمازی در کنار واژه اخلاق پزشکی ما واژه دیگری داریم به نام اخلاق زیستی تفاوت بین این دو چیست؟
نمازی: اخلاق زیستی و اخلاق پزشکی شباهتهایی به هم دارند، اما در اخلاق پزشکی یک جنبههای معطوف به درمان است؛ مثل رازداری و اینها، یک جنبههایی هم معطوف به حرفه مندی است که مثالهایی هم زده شد. به نظر من این روزها رفتار نظام پزشکی درخشان است. درست است که کم و کاستیهایی داریم، ولی همه ما وقتی در خیابان از کنار کسی رد میشویم که سرفه میکند چقدر نگران میشویم، حالا تصور کنید یک پزشک یا انترن ۲۴-۲۵ ساله در فضایی است که تمام اطرافیانش در حال سرفه اند و از طرفی هم میشنوید که استاد یا پزشک فلان بخش بستری شده است. هر بحران قابلیت این را دارد که منجر به یک شکاف اجتماعی یا همبستگی ملی شود. کارکرد رسانه پوشاندن این شکاف هاست. نماد سازی یکی از کارهایی است که رسانهها میتوانند انجام بدهند و این نمادسازی فقط هم معطوف به یک نفر نیست و میتواند یک داروخانه یا سازمان نماد یا سمبل شود. مثلاً چند سال پیش که در قزوین وبا آمد بسیاری از داروخانهها مواد ضدعفونی کننده و ژل را دم در گذاشتند و به صورت رایگان توزیع کردند، ولی امروز دیگر شاهد چنین حساسیتهای اخلاقی نیستیم درحالیکه دو سر این کار برد- برد است و گاهی حتی باعث ارتقای یک برند و داروخانه میشود. شما تصور کنید یک شرکت دارویی در حال حاضر خط تولید خود را اختصاص دهد به تولید ماسک یا مواد ضدعفونی کننده میدانید چقدر نام این شرکت در تاریخ ایران حک میشود و در ذهن مردم میماند.
یکی دیگر از خطرهایی که الان در معرض آن هستیم خدشه دار شدن همبستگی ملی است مثلاً درچین مردم همه به هم روحیه میدادند و به هم نوید میدادند که مقاومت کن. در این باره هم رسانهها باید مانور دهند و مردم را به همبستگی ملی تشویق کنند
*خب چرا این اتفاق نمیافتد؟
چرایی این ماجرا به همان بحث علوم انسانی سلامت برمی گردد. ما برای انجام چنین کارهایی به افق وسیعتری نیاز داریم. مارکتینگ و برندینگ به واسطه هوشمندیهای جامعه شناسی و اخلاق و اینها خودش را متمایز میکند. مثلاً اینکه یک چای کیسه برند یونیسف را روی محصول خود میزند یا خیلی از برندها سراغ محصولات پاک میروند. مارکتینگ امروز، ملاحظات و حساسیت اخلاقی دارند و ترجیح میدهند به سمت تولید محصولی بروند که ملاحظات اخلاقی را بیشتر رعایت میکند. بحرانهای پزشکی و اپیدمیها از جنس درمان نیستند از جنس پیشگیری هستند، اما مدیریت چنین بحرانهایی یک امر فراسلامت است؛ مثلاً ما الان به خاطر سلامتی بچهها مدارس را تعطیل میکنیم، از طرفی نگران سلامت بچهها هستیم، از طرف دیگر نگران این هستیم که درسهای بچهها عقب است و نگرانیهای دیگری از این قبیل. از منظر دیگری میبینیم ۴۲ میلیون گوشی تلفن هوشمند در ایران وجود دارد و بچهها به تبلت و گوشی هوشمند دسترسی دارند، این همه ما از آموزش مجازی حرف زدیم کجا قرار است خودش را نشان دهد؟ چرا از این ظرفیت استفاده نمیکنیم؟ در سالهای موشک باران بخش زیادی از درسهای دانش آموزان از طریق تلویزیون به بچهها آموزش داده میشد. خب در چنین مواقعی پای آموزش و پرورش هم وسط میآید. پس مدیریت بحران فقط مربوط به مدیران یک نهاد مثلاً مدیران وزارت بهداشت نیست. اینکه همه کاسه و کوزهها را سر مدیران بهداشت بشکینم خطاست، چون مدیریت بحران یک امر فراسلامتی است که احتیاج به همکاری همه نهادها و سازمانها دارد. ما باید در این گونه موارد علوم انسانی سلامت را خیلی جدی بگیریم.
*ولی یکی از مشکلات ما همیشگی ما این است که بین مسائل عادی و روزمره مردم و اصحاب علوم انسانی فاصله وجود دارد و به اصطلاح این افراد، پای کار نیستند.
بله چون ما همیشه سعی میکنیم علوم انسانی را یک امر تزئینی نشان دهیم و به آن به چشم یک زینت نگاه میکنیم. درست است یک سر طیف علوم انسانی اساتیدی هستند که به درد راهروهای آکادمیک میخورند. کمی جلوتر اساتیدی هستند که حرفهای کلی میزنند، اما در این میان یکسری هم افراد هستند که به اصطلاح می آیند کف خیابان و حر ف میزنند و نظر خود را اعلام میکنند.
ارسطو یک اصطلاحی دارد به نام فرونسیس یا تدبیر؛ به این معنا که مثلاً یک بیماری نزد پزشک میرود و میگوید مشکل معده دارد من دارو میدهم و تمام میشود، اما یک زمانی هست که مریض نزد من میآید و مشکلش را میگوید من هم دارو میدهم ولی از من می پرسد که من فلان غذا را میتوانم بخورم خب من برای اینکه بتوانم درمان درست ارائه دهم باید محصولات و مواد غذایی را خوب بشناسم و به اصطلاح کف خیابان بیایم و این همان تدبیر است.
ما گاهی وقتها فکر میکنیم انتقال اطلاعات سلامت به مردم کفایت میکند، در حالی که اینطور نیست؛ این اتفاق الان در مورد کرونا هم میافتد، نتیجه اش را هم میبینید، یکی میگوید ماسک تأثیر دارد، یکی میگوید تأثیر ندارد. ما در چنین وضعی به تدبیر و تحلیلهای کف خیابانی احتیاج داریم. احتیاج داریم یکی بیاید و اطلاعات درست به مردم دهد. قرار نیست آنها را با اطلاعات بمباران کنیم. بسیاری از ضعفهایی که الان در ارگانهای مختلف وجود دارد به دلیل نبود علوم انسانی است و من حاضرم مصادیق زیادی برای آن بیاورم، منتها به هرجایی میگویی حضور علوم انسانی فکر میکند ما میخواهیم برویم درباره تز و آنتی تز و هگل و اینها حرف بزنیم، در حالیکه تعریف علوم انسانی این نیست. فلسفه پزشکی و جامعه شناسی سلامت است که به مباحث اضطراب سلامت و اینها میپردازد. به نظر من در حال حاضر فرصت خیلی خوبی برای همه گیر کردن آموزش مجازی، مجازی خواندن، مجازی نوشتن، مجازی گوش دادن و… فراهم شده است.
منبع: مهر
دیدگاه شما