به گزارش پایگاه خبری جهادپرس،نشریه پولیتیکو در مقالهای به قلم «جان اف. هریس» به بررسی ائتلاف کنونی محافظه کاران سنتی و لیبرالهای سنتی آمریکا علیه ترامپ و امکان تداوم این ائتلاف پس از برکناری او میپردازد. در ادامه خلاصهای از این مقاله را با هم میخوانیم:
«سالهای ریاست جمهوری ترامپ خطوط ایدئولوژیکی دیرینه را به هم ریخته است. در کوتاه مدت، مهمترین پرسش در عرصه سیاسی آمریکا این است که آیا ائتلاف ضد ترامپ قادر است در ماه نوامبر او را از مسند قدرت برکنار کند. اما در بلند مدت مهمترین پرسش آن است که این ائتلاف ضد ترامپ- مشتمل بر محافظه کارانی که اکنون به صف مخالفان خود پیوسته اند- حتی پس از برکناری وی تا چه حد ممکن است به ترسیم مجدد خطوط ایدئولوژیکی همت گمارد.
در واقع میتوان گفت که بیش از نقطه نظر ایدئولوژیک، این تنفر شدید و شخصی نسبت به ترامپ- ابتذال، دروغگویی، بی اعتنایی و حتی پوچ گرایی وی در شیوه حکومتداری اش- است که چهرههای شاخص محافظه کاری همچون «پگی نونان»، «ویلیام کریستول» و «برت استفنز» را وادار ساخت تا ترامپ را تهدیدی آشکار تلقی کرده و از نامزدی «جو بایدن» حمایت کنند.
طی هفتههای اخیر، ملغمهای از ترس برآمده از شیوع بیماری همه گیر کرونا، خشم و انزجار نسبت به نابرابری نژادی یا سرکوب اعتراضها به این نژادپرستی و در نهایت سیاستهای ترامپ باعث تقویت آرای رادیکال در عرصه سیاسی آمریکا شده است. در یک چنین محیطی، طیفی از موضوعات مطرح شدهاند که محافظه کاران سنتی و لیبرال سنتی عموماً بر سر آنها با یکدیگر اتفاق نظر دارند. در واقع رویکرد ترامپ نسبت به اعتراضات، لیبرالها و محافظ کاران سنتی را در یک جبهه قرار داده است.
بسیاری از پرسشهایی که محافظه کاران و لیبرالها در مورد آنها دارای فرضهای مشترک هستند، از یک مزیت خاص بهرهمندند: آنها به ارزشهای محوری اشاره میکنند- اینکه افراد چگونه خود و موقعیتشان را در جهان درک میکنند. از نظر تاریخی، بحثهای ارزشی از بالاترین قدرت ماندگاری در سیاست آمریکا برخوردارند. این امر نشان میدهد که دگرگونی بنیادین در چشمانداز ایدئولوژیکی به گونهای که بتواند دسته بندیهای جدیدی را در درون هر دو حزب ایجاد کند، امکانپذیر است.
پرسشهای ارزشی که میتواند محرک یک چنین دگرگونی باشد، عبارتند از:
اخلاقیات مربوط به فرهنگ حذف چیست؟ فعالان از هر دو جناح چپ و راست به رغم اختلاف نظر در جزئیات با این دیدگاه موافقند که در اتاقها خبر، در پردیس دانشگاهها، در رسانههای اجتماعی و یا حتی در هنگام پخش سرود ملی در استادیومهای ورزشی، عرصهای گسترده از گفتار و ژستهای سیاسی وجود دارند که به حدی تهاجمیاند که باید سرکوب و مجازات شوند.
نهادهای آمریکا تا چه حد دچار فروپاشی شدهاند؟ طی چند دهه گذشته اعتماد و اطمینان به نهادهای آمریکا- نه تنها دولت بلکه دانشگاهها، رسانهها، کلیساها و شرکتها- یک روند نزولی را پشت سر گذاشته است تا جایی که شعار ترامپ در رقابتهای انتخاباتی ۲۰۱۶ علیه این تشکیلات بود. راستگرایان طرفدار ترامپ و چپ گرایان مخالف او مشتاقانه منتظر آنند که این نهادها با اصلاحاتی بنیادین به چالش کشیده شوند- اصلاحاتی همچون تغییر رویههای پذیرش، اخذ مالیات از مدیران یا حتی صدور حکم زندان برای آنها، و از میان برداشتن انحصارگرایی؛ یعنی جایی که برتریهای سیاسی و حزبی بر عدالت مقدم نباشد. در این میان، چرخش اساسی قاضی «جان رابرتز» از اصول محافظه کارانه خود و صدور حکم به سود لیبرالها در پروندههای مربوط به سقط جنین و تبعیض جنسیتی به خوبی گویای آن است که در دوران ریاست جمهوری ترامپ ائتلافهای ایدئولوژیکی شکل گرفته است که در نهایت او را از قدرت برکنار میکند.
شایستگی و موفقیت چگونه به هم پیوند میخورند؟ بسیاری از چپها، برخلاف لیبرالهای سنتی بر این باورند که ثروتهای هنگفت فردی به رفاه عمومی منتهی نمیشود. در مقابل، بسیاری از راستها بر این باورند که یک بازار آزاد به نفع افرادی است که در حال حاضر موفق هستند. اگر این شکافها عمیقتر شوند، آن چنان که در دورهی ترامپ شاهد بودیم، احتمال دگرگونی ایدئولوژیک فراهم میشود. با این حال عمدتاً بانفوذترین محافظه کاران و لیبرالها در تشکیلات سیاسی پاداشها را درو میکنند. این برندگان به رغم تمایل برای پیوستن افراد بیشتری به حلقه افراد موفق، عموماً موفقیت را محصول شایستگی خود دانسته و خود را سزاوار پرداخت مالیات نمیدانند یا آن موفقیت را محصولِ مزیتهای ساختاری نامشروع تلقی نمیکنند. اگر این اصول اشتباه در سالهای پساترامپ نیز به قوت خود باقی بماند، احتمال سازماندهی مجدد این ائتلافهای ایدئولوژیکی بسیار بالاست.
هدف از پیشرفت نژادی چیست؟ نژاد تنها رقیبِ واقعی طبقه در هدایت عرصه سیاسی آمریکا است. اینگونه استدلال میشود که موفقیت آمریکاییان آفریقایی تبار- مانند ریاست جمهوری باراک اوباما- نژادپرستی فراگیر را در آمریکا کاهش نداده است. بسیاری از چپ گرایان معتقدند که تقریباً در هر فصلی از تاریخ آمریکا و در هر نهاد معاصر این کشور، نژاد یک مسأله محوری بوده است.
حال این پرسش مطرح است که با برکناری ترامپ به عنوان آتشبیار این معرکه از مسند قدرت، آیا این دسته بندی ها همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند؟ اینجا دو سناریوی مختلف مطرح است. سناریو اول، با برکناری ترامپ انگیزههایی که لیبرالها و محافظه کاران را به هم پیوند داده بود، از بین میروند. آنها به بحثهای دیرینه خود بر سر نرخ مالیاتها، کسری بودجه، حداقل دستمزد و قوانین شرکتها بازخواهند گشت. لیبرالها از تشکیل ائتلاف با جناحهای رادیکال چپ احساس خرسندی خواهند کرد و محافظه کاران نیز از اتحاد با جناحهای رادیکال راست.
سناریو دوم آن است که مشاهده لیبرالها و محافظه کارانی که در احساسات ضد ترامپ شریک هستند هرچند یک پدیده آشنا است؛ اما شاید موضوعی بی اهمیت باشد. تأثیر ماندگار و ویژه دوران چهارساله ریاست جمهوری ترامپ آن است که نخبگانی از تمام گروهها در موضع دفاعی قرار گرفته و به طور قابل درکی نگران کاهش نفوذ خود هستند. اینکه برخی چهرههای شاخص جمهوری خواهان از جنبش لیبرال حمایت میکنند یعنی اتفاق بزرگی در حال رخ دادن است».
منبع: مهر
انتهای پیام/
دیدگاه شما