به گزارش پایگاه خبری جهادپرس،فرقی ندارد قرار است چه کسی اعدام شود، مهم این است که آنها باید مخالفت کنند؛ مخالفتی که شاید در نگاه اول عاطفی، دلسوزانه و در مواردی واقعی به نظر برسد.
چند سالی می شود که حافظه تاریخی مردم ایران، مخالفت هایی اینگونه با حکم اعدام را در خود ثبت کرده است؛ گاهی مخالفت ها آنقدر احساسی بود که ذهن همه را درگیر می کرد و گاهی هم آن قدر بی معنی جلوه می کرد که عموم مردم به سادگی از کنار آن می گذشتند.
مهم اما مخالفتی بود که هربار و به هر بهانه ای شکل می گرفت تا به ظاهر جلوی اعدام، دختری جوان یا پسری با چهره ای مظلوم و ماتم زده را بگیرد.
اما سوال مهم این است که این کمپین ها و هشتگ سازی ها واقعا هیجانی و از روی احساس شکل می گیرد؟ آیا کسی یا کسانی از ورود به ماجرا سود می برند؟ آیا هیجان سازی های صورت گرفته تنها محدود به سال های اخیر است یا ریشه های دیگری نیز دارد؟
شاید ساده ترین راه بررسی ریشه های مخالفت با یک حکم قانونی باشد؛ مخالفتی که برایش فرقی نمی کند، فرد محکوم به اعدام، انسانی را به قتل رسانده یا مرتکب تجاوز، زورگیری خشن، سرقت مسلحانه و ... شده باشد.
لیبرال های جبهه ملی؛ ریشه مخالفان قصاص!
تاریخ اوایل سال 1360 را نشان می دهد، شورای عالی قضایی لایحه ای را که عنوان «لایحه قصاص» بر آن گذاشته شده است را برای تصویب به مجلس شورای اسلامی می فرستد.
برخی حقوق دانان دانشگاهی به لایحه انتقاداتی دارند که بنا می شود طی مناظرات و جلساتی موضوع مورد بررسی قرار گیرد؛ در این برهه هیچ یک از مقامات عالی کشور و حتی شخص امام نیز اعتراضی به این انتقادات کارشناسی ندارند.
برخی جریان های سیاسی و در راس آنها جبهه ملی اما زمزمه های مخالفت با اصل لایحه را سر می دهند؛ این زمزمه ها در نهایت به صدور اعلامیه و درخواست راهپیمایی منجر می شود.
جبهه ملی از هواداران خود دعوت می کند که روز 25 خرداد 60 در میدان فردوسی تجمع کرده و تا دانشگاه تهران علیه «لایحه غیر انسانی قصاص» تظاهرات کنند.
همین رویداد باعث می شود که امام خمینی در سخنرانی بعد از ظهر روز 25 خرداد خود اقدام جبهه ملی را توهین به حکم صریح قرآن عنوان کرده و صریحا اعلام کنند که «جبهه ملی از این پس مرتد است»
اقدام جبهه ملی تا جایی بحث برانگیز بود که حتی نهضت آزادی به عنوان همراه اولیه جبهه ملی نیز، سریعا در بیانیه اعلام کرد که نظری مشابهه نظر جبهه ملی درباره این لایحه ندارد.
غیرقانونی خواندن حکم قرآنی قصاص توسط جبهه ملی اما دارای ریشه هایی در تفکر این جبهه بود؛ تفکری لیبرال که برخی اصول دینی را به هیچ وجه نمی پذیرفت؛ جبهه ملی شاید خیلی زود در ابتدای انقلاب و با این بیانیه به آخر خط رسید اما، تفکر آنها در مخالفت به قصاص به برخی آیندگان منتقل شد.
توهین دوباره به قصاص، اینبار در روزنامه اصلاح طلبان
بهمن ماه سال 92 انتشار مصاحبه ای با هرمیداس باوند سخنگوی جبهه ملی، در روزنامه آسمان با واکنش های فراوانی روبرو شد.
هرمیداس باوند در این مصاحبه ضمن بیان خاطرات خود از ماجرای برخورد با جبهه ملی پس از اعلامیه خود، دلیل برخورد با اساتید را امضای اعلامیه جبهه، مبنی بر محکومیت «لایحه غیرانسانی قصاص» عنوان می کند.
روزنامه آسمان نیز دقیقا همین لفظ را از هم در متن و هم در سوتیتر مطلب خود منتشر کرد؛ اقدامی که پس از اعتراضات فراوان، موجب توقیف روزنامه آسمان شد.
با اینکه محمد قوچانی سردبیر این روزنامه تاکید داشت که این قسمت متن به اشتباه در صفحه روزنامه چاپ شده است، اما نگاهی به نوع نگاه وی به موضوع سیاست نشان می داد که انتشار چنین مطلبی، چندان یا حداقل تماما اشتباه نبود.
قوچانی بارها تاکید کرده است که منش سیاسی اش «لیبرال_ مسلمان» است و از همین روی شاید نتوان مصاحبه با هرمیداس باوند و انتشار لفظ «حکم غیر انسانی قصاص» در این مصاحبه را فقط و فقط یک اشتباه خواند.
البته در ادامه نیز شواهدی وجود دارد که نشان می دهد برخی جریان های روزنامه نگاری در میان اصلاح طلبان، همچنان همان نگاه لیبرالی جبهه ملی را درباره قصاص دنبال می کنند، اما با شیوه هایی جدید تر!
ریحانه جباری؛ قربانی کمپین «نه به اعدام!»
سال ها پیش پرونده قتلی رو میز دادگاه قرار گرفت که حکایت از قتل مردی توسط یک دختر جوان 19 ساله داشت؛ قتل سال 86 رخ داده بود و قاتل نیز دختری به نام ریحانه جباری بود.
این پرونده به دلیل پیچیدگی های موجود سال ها مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت در اوایل سال 92 حکم اولیه اعدام برای جباری صادر شد.
در این میان برخی سایت ها و شبکه های اجتماعی ناگهان با انتشار داستانی ساختگی، سعی کردند همه چیز را تغییر دهند.
مقتول (مرتضی سربندی) تبدیل به یک مامور اطلاعاتی شد که می خواسته به ریحانه تجاوز کند و حالا این دختر یک فرد مظلوم بود که قرار است اعدام شود.
پس از آن برای ماه ها، انتشار صوت های حزن انگیز از ریحانه در فضای مجازی، هشتگ های «نه به اعدام» و مصاحبه های مکرر وکلای حاشیه ساز پرونده، خانواده مقتول را تحت سنگین ترین فشار ها قرار داد.
جدای از واقعیت های موجود در پرونده که چندین قاضی عالی رتبه را در دیوان عالی کشور قانع کرده بود که ریحانه جباری قاتل است، روند ایجاد موج برای به ظاهر نجات وی از اعدام، به الگویی برای شناخت هرچه بیشتر هشتگ سازی ها تبدیل شد.
انتشار عکس هایی مظلومانه از ریحانه، صوت های حزن انگیز قاتل که خود را مبرای از هرگونه جرمی عنوان می کند، انتشار پست های غم انگیز برای دختری جوان که قرار است مادرش داغدار شود و مواردی از این دست، روند مشترک کمپین سازی ها علیه مجازات اعدام و قصاص است.
اکنون که 6 سال از اعدام ریحانه جباری می گذرد، دیگر نه کمپین سازها او و خانواده اش را به یاد می آروند و نه کسانی که ماه ها دنباله روی موجی بودند که از سوی برخی رسانه های داخلی و خارجی به راه افتاده بود.
سکانس آخر؛ دلسوزی برای زورگیران خشن!
آذرماه سال 91 انتشار تصویری دلهره آور در فضای مجازی، موجب بهت و حیرت، جامعه شد، دو سارق با همراهی دو دوست دیگر خود، اقدام به زورگیری خشن از مردی جوان می کنند.
شدت این زورگیری و استفاده از سلاح سرد در آن به حدی رعب انگیز است که افکار عمومی جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد؛ سارقین بدون هیچ ابایی به سمت عابران چاقوی خود را نشانه رفته و حتی بعد از خفت گیری خود، با قمه به صورت مالباخته می زنند.
دستگیری این دو زورگیر خشن موجی از درخواست برای برخورد شدید با آنها را در جامعه ایجاد می کند و قوه قضائیه نیز با توجه به ایجاد رعب و وحشت توسط این افراد، به سرعت حکم اعدام این زورگیران خشن را صادر و در 1 بهمن ماه سال 91 اجرایی می کند.
مرورگر شما از نمایش ویدیو پشتیبانی نمیکند.
در این بین اما برخی رسانه های داخلی با انتشار جزئیات زورگیری این دو جوان، سعی می کنند ماجرا را به شکل دیگری جلوه دهند؛ سرقت تنها 70 هزار تومانی، نیازمند بودن این دو جوان، کم سن بودن آنها و ... از دیگر مواردی بود که برخی رسانه ها و کاربران فضای مجازی سعی می کردند با طرح آن، زورگیری وحشیانه آنها را کم اهمیت جلوه دهند.
حتی برخی رسانه ها با انتشار عکس های مظلومانه از این مجرمان در زمان اعدام، سعی کردند احساسات جامعه را نسبت به اجرای صریح و صحیح حکم اعدام آنها تغییر دهند.
اما سوال اینجاست که چه کسی می تواند لحظه خشونت بار حمله زورگیران مسلح به خود و خانواده اش را تصور کند؟ آیا می توان برخورد خشن صورت گرفت و تهدید های مکرر به «بریدن شاهرگ» را تا سال ها بعد از ذهن فرد مالباخته پاک کرد؟ البته این تنها بخشی از ماجراست؛ ایجاد حس رعب و وحشت در جامعه قطعا موجب اخلال در انجام امور روزمره به ظاهر عادی توسط تعدادی از اعضای جامعه خواهد شد و قانون نیز به همین دلیل استفاده از سلاح به قصد ایجاد رعب و وحشت را مصداق محاربه دانسته و مجازات اعدام را برای آن پیش بینی کرده است.
در ماجرای پرونده سه جوان محکوم به اعدام نیز دقیقا همان نگاه ضدیت با حکم قصاص و اعدام، پنهان شده و حتی روند کمپین سازی نیز به همان شیوه ای که پیرامون ماجرای ریحانه جباری رخ داد، در حال انجام است.
قطعا کسانی که عکس های این سه محکوم به اعدام را در در حالت هایی مظلومانه در کنار هم قرار داده اند، سعی دارند همان نتیجه ای را بگیرند که از انتشار عکس های مظلومانه ریحانه جباری و دو جوان زورگیر خشن، می خواستند بگیرند.
همراهی برخی رسانه های اصلاح طلب به ویژه روزنامه اعتماد و رپرتاژ برای هشتگ مورد استفاده شبکه های معاند، شاید تنها گوشه ای از خط رسانه ای این جوسازی را آشکار کند، خطی که از سال های پرالتهاب دهه 60 آغاز شده و این روزها در برخی محافل خاص، مورد بازتولید قرار گرفته است.
انتهای پیام/
دیدگاه شما